علمی
 
 
منوی اصلی
صفحه نخـــــست
چــــاپ صفــــحه
خـــانه كردن وب
ذخـــــیره صفحه
پـست الکترونیک
بایگـــانی مطالب
در باره ی ما
 

سلام به وبلاگ خود خوش آمدید دوستان نظر یادتون نره دوستان اگه تونستید ب اون سایتی ک گفتم هم سری بزنید
موضاعات
پیوند وبلاگ
هر چی تا دلت بخواد
سامانه ازدواج دائم سارا
گن لاغری اسلیم لیفت">
گن لاغری اسلیم لیفت">گن لاغری اسلیم لیفت
چراغ خواب شلمن">چراغ خواب شلمن
من و خاطره هام
دوستت دارم !!!! ای زندگیم
سوتین ایر برا">سوتین ایر برا
املاک
روزگار نو
بهترین دنیای مد
عشق
jalebtarinha
تصاویر عجیب
tarsnak
araz1.loxblog.com
$سيميا$
سبوی تشنه
جالب
تصاویر جالب و دیدنی
تصاویر ماشین
در مورد ادبیات
مطالب زیبا
طلوع یک عشق
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان علمی و آدرس shegeftish.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. با تشکر فراوان






 

فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی


آرشیو ماهیانه
خرداد 1394
تير 1393
اسفند 1392
آذر 1392
آبان 1392
مرداد 1392
تير 1392
بهمن 1391
آذر 1391
آبان 1391
شهريور 1391
مرداد 1391
خرداد 1391
فروردين 1391
اسفند 1390
بهمن 1390
دی 1390
نویسندگان
نویسندگان
پیوند وبلاگ
کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
الوقلیون

:: تمام پیوندها ::
 
طراح قالب و کد های جاوا...

كاربران آنلاين: نفر
تعداد بازديدها:
RSS

طراح قالب و کد های جاوا...

Www.LoxBlog.Com

کد های وجاوا :


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 43
بازدید دیروز : 81
بازدید هفته : 124
بازدید ماه : 124
بازدید کل : 3101
تعداد مطالب : 73
تعداد نظرات : 8
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


<-PollName->

<-PollItems->


دو حکایت

حکایت1- فقیره درویشی حامله بود مدت حمل به سر آورده ، درویش را همه عمر فرزند نیامده بود گفت : اگر خداون تعالی مرا پسری بخشد جز این خرقه که پوشیده دارم هرچه در ملک من است ایثار درویشان کنم . اتفاقا پسر آورد و سفره درویشان بموجب شرط بنهاد پس از چند سال که سفره ی شام بازآمد به محلت آن دوست برگذشتم و از چگونگی حالش پرسیدم . گفتند: به زندان شحنه درست . سبب پرسیدم:کسی گفت:پسرش خمره خورده و عربده کرده و خون کسی را ریخته و از میان گریخته و پدر را بعلت او سلسله در پای است و بند گران بر دست . گفتم این بلا را او بحاجت از خدای خواسته است .

حکیت2- یکی را زنی صاحب جمال در گذشت و مادر زن فرتوت بعلت کابین در خانه متمکن بماند . مرد از محاورت وی بجان رنجیدی و از مجاورت او چاره ندیدی تا گروهی از آشنایان به پرسیدنش آمدندش یکی گفتا: چگونه ای در مفارقت یار عزیز ؟ گفت : نادیدن زن بر من چنان دشوار نمی نماید که دیدن مادر زن   


گل هایی از گلستان

-هر آن سری که داری با دوستت در میان منه چه دانی که وقتی دشمن گردد و هر بدی که توانی به دشمن مرسان که باشد که وقتی دوست گردد.

رازی که پنهان خواهی با کس درمیان منه وگرچه دوست مخلص باشد که مر آن دوست را نیز دوستان مخلص باشند همچنین مسلسل.

2- دشمنی ضعیف در طاعت عاید و دوستی نماید مقصود وی جز این نیست که دشمنی قوی گردد و گفته اند که : بر دوستی دوستان اعتماد نیست تا به تملق دشمنان چه رسد ، و هر کس که دشمن کوچک را حقیر بشمارد بدان ماند که آتش اندک را مهمل می گذارد

3-نادان را به از خاموشی نیست وگر این مصلحت بدانستی نادان نبودی

4- دو کس مردند و تحسر بردند : یکی آن که داشت و نخورد و دیگر آن که دانست و نکرد . 

 

 


چارلی چاپلین

در میان صد ها هنرپیشه مشهور قرن بیستم که در صحنه نمایش درخشیده اند ، دو تن بی تردید برجسته ترین آنان به شمار می آیند و در تمام آثاری که درباره هنر در قرن بیستم منتشر شده از این دو به عنوان برترین هنر پیشگان قرن نام برده اند .این دو «سر چارلز اسپنسر چاپلین» معروف به چارلی چاپلین و «سر لورنس اولیویه» که در منابع مختلف در باره ی هنر قرن بیستم تنها در این مورد که کدام یک از آنها اولی و دیگری دومی است اختلاف نظر وجود دارد.

چارلی چاپلین در سال 1889 در یکیاز محله های پست و فقیر نشین لندن به دنیا آمد . پدرش مردی الکلی و دائم الخمر بود و مادرش برای گذراندن زندگی خیاطی می کرد . چارلی چاپلین پس از گذراندن یک دوره ی سخت کودکی و نوجوانی که داستان های چارلز دیکنز را در اذهان زنده میکند با یک کشتی باری عازم آمریکا شد و زندگی هنرا خود را با نمایش پانتومیم در تئاتر های کوچک نیویورک آغاز کرد. ازسال 1910 در فیلم های صامتی که در آنزمان ساخته می شد رلهای کوچکی را ایفا می کرد ، تا اینکه در سال 1913شرکت فیلم برداری «سنت» او را برای بازی در چند فیلم کوتاه استخدام نمود و اولین فیلمی که در آن نقش اول را به عهده داشت در سال 1914 به روی پرده آمد . اما شهرت او در سال 1917 نخست با فیلم « مهاجر» و سپس در سال 1918 با فیلم «زندگی سگی» آغاز شد . هر دو فیلم نوعی کمدی – تراژدی بود و چارلی چاپلین در این فیلم ها حقایق تلخ و غم انگیز زندگی را در قالب کمدی برای بینندگان خود به معرض نمایش گذاشت .


هنری فورد

هنری فورد بنیان گزار مجتمع عظیم اتومبیل سازی فورد که پس از گذشت قریب یک قرن از تاسیس آن هنوز بزرگ ترین مجتمع اتومبیل سازی در جهان به شمار می آید به عنوان پیشرو صنعت اتومبیل سازی در جهان شناخته شده است فکر ساختن اتومبیل یا وسیله ای که بدون کمک اسب و حیوانات بارکش حرکت کند ، قرن ها پیش از این که هنری فورد کارخانه ی اتومبیل سازی خود را در نزدیکی شهر «دیترویت» آمریکا به راه بیندازد ، یعنی از زمانی که «لئورناردو داوینچی» دانشمند و هنرمند بزرگ ایتالیایی در قرن پانزدهم نخستین طرح آن را کشید از طرف دانشمند اروپایی دنبال می شد و نخستین نمونه ی اتومبیل هایی که با نیروی برق یا بخار و سرانجام با گازوئیل و نفت حرکت می کرد در اواخر قرن نوزدهم در اروپا و سپس در آمریکا ساخته شد هنری فورد نیز پیش از این که خود به فکر ساختن اتومبیل بیفتد خود تعمیر کار و مکانیک اتومبیل بود و ضمن تعمیر اتومبیل به نواقض و معایب کار آن ها پی برده و در صدد ساختن اتومبیل هایی با کیفیت بهتر بر آمد .

هنری فورد در سال 1863 در «گرین فیلد» یک منطقه ی کشاورزی در ایالت میشیگان آمریکا به دنیا آمد . پدرش مزرعه ی بزرگی در گرین فیلد داشت و می خواست پسرش هم مانند او به کشاورزی بپردازد ، ولی هنری به کار کشاورزی علاقه ای نداشت و از شانزده سالگی به جای این که در تعطیلات تابستان مدارس نزد پدرش به کار کشاورزی بپردازد شاگرد مکانیک شد و بعد از پایان دوره ی متوسط تحصیلات خود را در رشته مهندسی و برق دنبال کرد و پس از خاتمه ی تحصیل در کارخانه ی برق ادیسون در «دیترویت» مشغول کار شد اما فکر او همچنان به دنبال کار اتومبیل و نوآوری در صنعت و در تعقیب این فکر با همکاری و مشارکت کسانی که حاضر به سرمایه گذاری در این کار بودند در سال 1903 کارخانه ی اتومبیل سازی فورد در شهر «دیربورن» در نزدیکی دیترویت بنیان نهاد.


شیخ بهایی

شیخ بهاء الدین ، محمدبن حسین عاملی معروف به شیخ بهایی دانشمند بنام دوره صفویه است. اصل وی از جبل عامل شام بود. بهاء الدین محمد ده ساله بود که پدرش عزالدین حسین عاملی از بزرگان علمای شام بسوی ایران رهسپار گردید و چون به قزوین رسیدند و آن شهر را مرکز دانشمندان شیعه یافتند، در آن سکنی گزیدند و بهاءالدین به شاگردی پدر و دیگر دانشمندان آن عصر مشغول گردید.

 مرگ این عارف بزرگ و دانشمند را به سال ۱۰۳۰ و یا ۱۰۳۱ هجری در پایان هشتاد و هفتمین سال حیاتش ذکر کرده اند.وی در شهر اصفهان روی در نقاب خاک کشید و مریدان پیکر او را با شکوهی که شایسته شان او بود ، به مشهد بردند و در جوار حرم هشتمین امام شیعیان به خاک سپردند.

 شیخ بهایی مردی بود که از تظاهر و فخر فروشی نفرت داشت و این خود انگیزه ای برای اشتهار خالص شیخ بود.شیخ بهایی به تایید و تصدیق اکثر محققین و مستشرقین ، نادر روزگار و یکی از مردان یگانه دانش و ادب ایران بود که پرورش یافته فرهنگ آن عصر این مرز و بوم و از بهترین نمایندگان معارف ایران در قرن دهم و یازدهم هجری قمری بوده است. شیخ بهایی شاگردانی تربیت نموده که به نوبه خود از بزرگترین مفاخر علم و ادب ایران بوده اند، مانند فیلسوف و حکیم الهی ملاصدرای شیرازی و ملاحسن حنیفی کاشانی وعده یی دیگر که در فلسفه و حکمت الهی و فقه و اصول و ریاضی و نجوم سرآمد بوده و ستارگان درخشانی در آسمان علم و ادب ایران گردیدند که نه تنها ایران ،بلکه عالم اسلام به وجود آنان افتخار می کند. از کتب و آثار بزرگ علمی و ادبی شیخ بهایی علاوه بر غزلیات و رباعیات دارای دو مثنوی بوده که یکی به نام مثنوی "نان و حلوا" و دیگری "شیر و شکر" می باشد و آثار علمی او عبارتند از "جامع عباسی، کشکول، بحرالحساب و مفتاح الفلاح والاربعین و شرع القلاف، اسرارالبلاغه والوجیزه". سایر تالیفات شیخ بهایی که بالغ بر هشتاد و هشت کتاب و رساله می شود همواره کتب مورد نیاز طالبان علم و ادب بوده است.

 تا کی به تمنای وصال تو یگانه

 اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

 خواهد که سرآید غم هجران تو یا نه

 ای تیره غمت را دل عشاق نشانه

 جمعی به تو مشغول و تو غایب زمیانه

 رفتم به در صومعه عابد و زاهد

 دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد

 در میکده رهبانم و در صومعه عابد


داوینچی

در ساعت ده و نیم شب شنبه 15 آوریل 1452 لئوناردو داوینچی متولد شد. مادرش كاترینا، كشاورزی از منطقه آنچیانو بود، دهكده ی كوچكی نزدیك شهرك كوچك وینچی كه حدود چهل مایل با فلورانس فاصله داشت. پدرش سر پی یرو داوینچی كه همسر قانونی مادرش نبود، حسابدار ثروتمند محضر معروفی در شهر فلورانس بود.  لئوناردوی كوچك را در سن پنج سالگی از مادرش كاترینا جدا كردند و او در منزل پدربزرگی كه مثل پدرش یك محضردار بود، بزرگ شد و چون بچه های نامشروع، حق عضویت در صنف محضرداران را نداشتند، لئوناردو شایستگی دنبال كردن حرفه ی پدر و پدربزرگ خود را نداشت. اما می توانست بزرگترین حسابدار همه ی زمانه ها باشد. خوشبختانه او را برای تعلیم به آتلیه ی استاد مجسمه ساز و نقاش "آندره آ دل وروكیو" فرستادند. شاهكار وروكیو بنای یادبود "ژنرال كوله ئونی" در ونیز است. اولین نقاشی كه توسط داوینچی كشیده شد پیكره ی فرشته و تكه ای از منظره ی سمت چپ گوشه ی پایین تابلوی " تعمید دهنده عیسی " متعلق به وروكیو است. جورجیو وازاری در كتاب زندگی هنرمندان، چنین روایت می كند كه وقتی وروكیو ظرافت، زیبایی و روحانیت كار نوآموزش را دید گفت: دیگر هرگز دست به رنگ نخواهم زد.
پس از شش سال كار با وروكیو، در سال 1472 لئوناردو در انجمن سنت لوك پذیرفته شد. این انجمن متعلق به صنف داروگران، پزشكان و مقر هنرمندان بود و در بیمارستان سانتا ماریانووا قرار داشت. این طور به نظر می رسد كه لئوناردو از موقعیت مناسبی كه به سبب استقرار صنف پزشكان در انجمن پدید آمده بود، استفاده كرد و مطالعاتش را در زمینه آناتومی عمیق تر ساخت. منابع آگاه اظهار می كنند كه شاهكارهای برجسته آناتومی لئوناردو مانند " سنت ژرم (هیرونوموس قدیس) " در گالری واتیكان و تابلوی " آنونسیاسیون عید تبشیر " كه در اوفیتزی قرار دارد، مربوط به همین دوران است.
به دلیل شهرت لئوناردو به جذابیت و استعدادش در داستان سرایی، بذله گویی، تردستی و موسیقی احتمال می رود كه او بسیاری از سالهای نوجوانی اش را در خوشگذرانی به سر برده باشد. اما دوران سبكبالی او اندكی بیش از بیست و چهارمین سال روز تولدش به سر رسید، زیرا به جرم لواط دستگیر شد تا دربرابر انجمن دولت فلورانس پاسخگو باشد. با وجودی كه اتهام او به دلیل نبودن شواهد به مرور منتفی شد اما بذر مهاجرت از فلورانس در همان زمان پاشیده شد. بهترین اثر او در این دوران تابلوی " ستایش مجوسان " برای راهبان كلیسای سن دنواتواسكوپه بود. در سال 1482 لئوناردو به میلان نقل مكان كرد. این بار تحت حمایت لودویكو اسفرتسا كار می كرد كه شاهكارش شام آخر را خلق كرد. این تابلو را از سال 1495 تا 1498 بر روی دیوار سالن نهارخوری كلیسای سانتا ماریا دلا گراتزی نقاشی كرد. شام آخر لئوناردو با نیروی روانی خیره كننده ای لحظه ی خطبه ی مسیح را ثبت می كند. مسیح به تنهایی متین و آرام در مركز میز نشسته و حواریون آشفته حال و مضطرب به شكل هندسی بسیار جالبی با موازنه در اطراف او قرار گرفته اند.

بقیه مطلب در ادامه ی مطلب


اینیشتین

در میان دانشمندان قرن بیستم دوتن «آلبرت انیشتن » و «رابرت اوپنها یمر » به خاطر نقشی که در شکافتن اتم و ساختن نخستین بمب های اتمی و استفاده از آن در روز های پایانی جنگ جهانی دوم ایفا کردنداز بحث انگیز ترین چهره های علمی این قرن به شمار می آیند.

آلبرت انیشتن که بیش از نقشی که در شکافتن اتم و ساختن نخستین سلاح های هسته ای ایفا کرد به خاطر تئوری معروف نسبیت خود شهرت یافته است در سال 1879 در یک خانواده ی فقیر یهودی در شهر « اولم» آلمان به دنیا آمد .انیشتین هم مانند ادیسون کودکی کند ذهنی بود و تا سه سالگی زبا باز نکرد . او در مدرسه در درس های حفظی مانند تاریخ و جغرافیا به طور کلی آنچه به حافظه نیاز داشت بسیار ضعیف بود ولی در درس های ریاضی و فیزیک هوش و استعداد زیادی از خود نشان داد. آلبرت انیشتن پس از پایان تحصیلات متوسطه برای ادامه ی تحصیل به سوئیس رفت و در امتحان ورودی انستیتوی تکنلوژی زوریخ شرکت کرد ولی در این امتحان پذیرفته نشد و پس از یک سال مطالعه وشرکت در کلاس های تقویتی موفق شد در این موسسه ثبت نام کند . انیشتن در این موسسه هم دانشجوی برجسته ای نبود و به دلیل سر به هوایی و اعمال در انجام تکلیف درسی از استادانش که به او «سگ تنبل» لقب داده بودند . انیشتن سرانجام از این موسسه فارغ التحصیل شد ولی تقاضای او برای تدریس در فیزیک در این موسسه با این که با نمره ی خیلی خوب در این موسهه قبول شده بود به علت بی نظمی او در دوران دانشجویی پذیرفنه نشد . آلبرت انیشتن که دیگر کمک خرجی هم از پدر دریافت نمی کردناچار برای امرار معاش به عنوان کارشناس فنی درجه ی 3 در موسسه ثبت علایم و اختراعات سوئیس استخدام شد انیشتن ضمن کار در این موسسه با یک دختر بیست ساله صرب به نام «میلواـ ماریچ» آشنا شد و با او ازدواج کرد . در این تاریخ انیشتین 24 سال داشت زندگی ساده و فقیرانه ولی آرام انیشتین پس از ازدواج با میلوا به او امکان داد که درباره ی مسائلی که در رشته ی فیزیک فکر او را به خود مشغول داشته بود بیشتر مطالعه کند و حاصل این مطالعات انتشار تئوری معروف نسبیت او در سال 1905 بود که توجه محافل علمی و دانشگاهی اروپا را به طرف او جلب کرد . شرح تئوری نسبیت انیشتین بدون کمک گرفتن از فورمول های ریاضی به زبانی که برای همه قلبل فهم باشد ارائه داد « ( این مطلب توسط دکتر بهنمیان در مورد این تئوری گفته شده است) جرم و اندازه و زمام سپری شده در سفینه ای که با سرعت ثابتی در حرکت است نسبت به ناظری که در که در سفینه ی دیگر و با سرعت ثابت دیگری در حرکت است بستگی به سرعت نسبی سفینه دارد »

براساس این تئوری عامل زمان که در فرضیه های علمی پیش از تئوری نسبیت ثابت به شمار می پامد به یک عامل متغیر تبدیل می شود و اصطلاح«بعد چهارم» اینیشتین در واقع افزودن بعد زمان به سه بعد دیگر طول و عرض و ارتفاع اجسام می باشد . در فورمول معروف«E=mc۲» اینیشتین هم که سرآغاز تحقیقات برای شکافتن اتم به شمار می آید عامل زمان عامل زمان وارد مبحث انرژی شده و در این فورمول E معرف انرژی ، m معرف ماده و c معرف سرعت نور .


چند مطلب زیبا از دانشمندان
 

۱ – افرادی که بیشترین وقت خود را صرف زندگی دیگران می‏کنند (مشاوره، راهنمایی و …)، از رسیدن به زندگی خود باز می‏مانند.

۲ – کسانی که می‏گویند “من نباید این راز را فاش کنم اما فقط به تو می‏گویم” دقیقا راز شما را نیز به همین صورت برای دیگران بازگو می‏نمایند.

۳ – گفتن حقیقت مهم است؛ این مهم نیست که ما راست می‏گوییم و دیگران اشتباه می‏کنند.

۴ – هیچ هدفی بدون طی کردن مسیر و راه آن دست یافتنی نیست.

۵ – کسانی که سر خود را مانند کبک در برف فرو می‏برند در واقع لگد دیگران را به جان می‏خرند.

۶ – آنچه که در ظاهر هر شخص می‏بینیم، به ندرت دقیقا همان چیزی است که آن شخص واقعا هست.

۷ – جرات و شهامت این نیست که روبروی شیر بایستیم بلکه این است که بفهمیم چطور می‏توان از شر او جان سالم بدر برد.

۸ – ما از همان اول پدر و مادر زاده نشده‏ایم، بلکه باید بیاموزیم که چطور می‏توان پدر و مادر بود.

۹ – کلماتی که بر زبان جاری می‏گردند،  قدرت خود را از ما گرفته‏اند – از خود هیچ قدرتی ندارند.

۱۰ – افراد خردمند در سکوت به سر می‏برند تا بیش از هر چیز صدای تمنای خود را بشنوند.

۱۱ – فرشته ها به زمین نمی‏آیند تا ببینند ما چه می‏کنیم بلکه می‏آیند تا به ما بگویند چه کار بهتر است انجام دهیم.

۱۲ – هیچ چیز مانند ارتباط و وابستگی با دیگران، با تمام وجود، به درد انسان نمی‏خورد.

۱۳ – در واقع ما هیچچ چیز را کنترل نمی‏کنیم مگر رفتار و کردار و تصمیمات خودمان.

 


همانقدر که

همانقدر که مسخره می کنیم احترام نمی گذاریم

همانقدر که اشتباه میکنیم تفکر نمیکنیم

همانقدر که عیب میبینیم برطرف نمی کنیم

همانقدر که از رونق می اندازیم رونق نمی بخشیم

همانقدر که کینه به دل می گیریم محبت نمی کنیم

همانقدر که حرف میزنیم عمل نمی کنیم

همانقدر که می گریانیم شاد نمیکنیم

همانقدر که ویران میکنیم آباد نمیکنیم

همانقدر که کهنه میکنیم تازگی نمی بخشیم

همانقدر که دور میشویم نزدیک نمی کنیم

همانقدر که آلوده میکنیم  پاک نمیکنیم

همیشه دیگران مقصرند ما گناه نمیکنیم


فیزیک ممبا

فرهنگ ممبا

عبارت فیزیک ممبا باید برای اغلب همکاران عبارتی آشنا باشد .این مطلب که به یخ بستن سریعتر آب گرم نسبت به آب سرد تحت شرایطی خاص اشاره دارد در واقع کشف یک دانش آموز تانزانیایی بود که سعی داشت بدون سرد شدن شیر آنرا در یخچال گذاشته تا برای خود بستنی تهیه کند، علل چنین رخدادی تا حدودی بیان شده و اینجا قصد یادآوری آنها را نداریم اما گاهی در حاشیه رویدادها مسائلی و جود دارد که پرداختن به آنها خالی از لطف نیست من شرح مختصری ( نقل به مضمون ) از آنچه خود دانش آموز بیان کرده اینجا می آورم.

چون فکر می کردم ممکن است جای خالی در یخچال مدرسه برای بستنی سازی گیرم نیاید، قبل از سرد شدن شیر آنرا در یخچال گذاشتم وقتی پس از گذشت مدتی برگشتم دیدم که بستنی من کاملا خود راگرفته اما بستنی نفردیگری که  با دمای کمتر بلا فاصله بعد از من در یخچال قرار گرفت هنوز یخ نزده بود ، وقتی علت را از معلم پرسیدم او نپذیرفت و در مقابل اصرار من گفت : خوب این فیزیک ممبا است واین باعث شد وقتی من در دروس دیگر خطایی می کردم همکلاسی هایم می گفتند مثلا این ریاضیات یا زیست شناسی ممبا است .

روزی قرار بود یکی از اساتید فیزیک دانشگاه به مدرسه ما بیاید ( دکتر اوزبورن) وقتی من این سوال را مطرح کردم ( دو ظرف آب یکسان داریم یکی 20 درجه و دیگری 40 درجه چرا آب گرم زود تر یخ می زند) ابتدا لبخند زد و خواست سوالم را تکرار کنم سپس پرسید مطمئنی  خودت آنرا آزمایش کرده ای ؟ و پس از جواب مثبت من، گفت نمی دانم باید بررسی کنم .( در نهایت بخشی از بررسی های او و همکارانش  تحت عنوان فیزیک ممبا در مقالاتی به چاپ رسید)  بعد از رفتن او همکلاسی هایم مرا سرزنش کردند : تو سعی کرده ای برای مطرح کردن خودت از او سوالی بپرسی که قادر به پاسخ گویی نباشد .

بیایید این رخداد را دقیق تر بررسی کنیم و مقایسه ای بین آنچه در تانزانیا رخ داده با روند مورد انتظار در کشور خودمان داشته باشیم

یک دانش آموز دبیرستانی این امکان رادارد که با وسایل مدرسه برای خودش ترتیب ساخت یک میان وعده را بدهد این شاید در تعدادی از مدارس خاص در ایران امکان پذیر باشد قسمت بعدی ماجرا دنبال کردن یک پدیده توسط دانش آموز است ، رفتار معلم ودیگر دانش آموزان تقریبا شبیه نمونه ایرانی آن است ، معلمی که باور دارد دانش آموزش کمتر از او می داند و اگر خلاف دانسته هایش چیزی بشنود رد می کند وحتی در مقابل اصرار دانش آموز با تخریب شخصیتش اورا از میدان به در می کند. باید از آنان پرسید این همه تغییرات در تئوری ها از زمان پیدایش علوم تا کنون چگونه انجام شده است ؟ واکنش دیگر دانش آموزان نیز پیروی از معلم است (به عقیده این دانش اموزان  اینجا فقط او می داند و آنچه می اندیشد درست است و اگر معلم حتی کسی را به تمسخر بگیرد باز هم کار خوبی کرده و ما هم باید با چشمان کاملا بسته فقط تقلید کنیم ) نمونه این واکنش تقریبا در تمام جوامع کوچک و بزرگ ما قابل مشاهده است ، امادر صحنه های بعدبا ورود یک پروفسور به مدرسه برای پاسخ گویی به سوالات آنها تصویر پیش رویمان تغییر می کند و دیگر خیلی مشابه داخلی ندارد ، واکنش متواضعانه استاد به یک سوال عجیب ، در خواست تکرار سوال برای اطمینان از آنچه شنیده و نه صرفا انطباق شنیده با قالبهای ذهنی ، نگرش علمی به موضوع و تاکیید بر تایید عملی نظر ( خودت امتحان کرده ای؟) و نمایش شجاعت اخلاقی با بیان عبارت نمی دانم در جمع تعدادی دانش آموز که شما را باور دارند و حاضرند هر توجیه سطحی و قالبی را به عنوان دلیل علمی بپذیرند ، تشویق دانش اموز و مهم تلقی کردن سوال وی ( آزمایش خواهم کرد ) و پی گیری مطلب تا حصول نتیجه اولیه و نه صرفا  وعده سرخرمن دادن وشانه از زیر بار مسئولیت خالی کردن . و در نهایت واکنش نهایی دانش آموزان که باز هم مشابه ایرانیش کم است ( ما از اینکه سعی در گرفتن مچ استاد داشتی شرم زده شدیم ) کسی ممبا را بخاطردر تله انداختن استاد تشویق نمی کند .

فرهنگی که رشد علمی را پشتیبانی می کند بر مبنای جهان بینی وسبک رفتاری خاصی شکل می گیرد . شخص واجد این نگرش، بشر و یافته هایش را در مرتبه خدایی نمی نشاند ، با آغوش باز از تشکیک در مبانی استقبال می کند ، رد دانسته هایش را مساوی نفی شخصیتش نمی گیرد ، علم را وسیله ابراز وجود و عقده گشایی قرار نمی دهد ، اعتبار سخن را به شیوه علمی می سنجد و حرف آخر را به عهده نتیجه آزمایش می گذارد و احساس مسئولیتی تام در برابر  مخاطبینش دارد و........

حرف آخر اینکه آموزش فرهنگ ممبا مهم تر از فیزیک ممباست.


انشای یک دانش آموز در مورد ازدواج همراه با غلط های املایی

هر وقت من یک کار خوبی می کنم مامانم به من می گوید پسرم هروقت بزرگ شدی برات یک زن خوب می گیرم تا به حال 5 تا کار خوب کرده ام و مامانم به من قول داده است 5 تا را داده است، حتما ناصر الدین شاه خیلی کار های خوب انجام می داده که مامانش براش به اندازه ی ورزشگاه آزادی زن گرفته بود ، ولی من موتقدم که اصولا انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود چون بابایمان می گوید مشکلات را همیشه آدم میکند .

در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند مثل من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم . از لهاز فکری هم باید به هم بخورند ساناز چون سه سالشه هنوز فکر ندارد که به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر حالیش می شه . در عزدواج سن سال اصلا مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بودند که کارشان به تلاغ کشیده شد و چه بسیار آدم های کوچکی که کشیده نشده است مهم اشق است اگر اشق باشد دیگر کسی از سوهرش سکه نمی خواست و دایی مختار هم از زندان در می آمد من تا به حال کلی سکه جمع کرده ام و می خواهم همان اول قلکم را بشکنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعد به زندان نروم مهریه و شیربلال هیچکس را خوشبخت نمی کند همین خرج های ازافی باعث می شود که زندگی سخت بشود و سرخرج عروسی دایی مختار با پدر خانومش حرفش بشود دایی مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بوده خوب شاید حقوق چتر باز خیلی کم بوده که نتوانسته خرج عروسی را بدهد البته من و ساناز تواهم کردیم که به جای شام عروسی چیپس و خلال نمکی بدهیم . هم ارزانتر است و هم خوشمزه تر است  تازه وقتی می خوریش خش خش هم می کنه .

اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است وگرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد . زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد که یک زمین بگیرد میگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفتند پایین اما خانوم دایی مختار هم می خواست برود بالا حتما از زیر زمین می ترسید ساناز هم از زیر زمین می ترسد و همین هم برایش توی باقچه یک خانه ی درختی درست کردم اما ساناز از بالا افتاذد و دستش شکست از آن موقع خاله با من قهر است قهر بهتر از دعواست آدم وقتی قهر می کند بعد آشتی می کند ولی اگر دعوا کند بعد کتک کاری می کند.    


تفاوت زن های جدید با زن های قدیم

صبح ساعت5

قدیم: به آهستگی از رخت خواب بیدار می شود نماز میخواند و به لانه ی مرغ ها میرود تا تخم مرغ ها را جمع آوری کند ///// جدید:مثل خرچنگ به رخت خواب می چسبد و خروپف می کند .

صبح ساعت6

قدیم : شیر گاو را دوشیده است چای را دم کرده سفره ی صبحانه را با عشق و علاقه انداخته و با مهربا نی مشغول بوسیدن صورت آقای شوهر است تا از خواب بیدار شود////// جدید: هنوز هم خوابیده است.

صبح ساعت 7

-          مشغول مشایعت آقای شوهر است که از در خانه بیرون می رود و هزار تا دعا و صلوات برای سلامتی شوهر کرده و پشت سرش به او فوت میکند ./////// - هنوز کپیده است.

صبح ساعت 11

-          مشغول رسیدگی به بچه ها و پاک کردن لپه برای درست کردن نهار است . ////// - تازه چشمش را با هزار تا ناز و عشوه باز کرده و با دست در حال بررسی جوش های روی کمرش است .

ظهر 12

-          مشغول تنظیم کردن پلو به جهت تنظیم نمک آن است . ////// - در حال آرایش کرد با همسا یه طبقه ی بالا انواع پازیشن ها ی جدید جهت چیز صحبت می کند .

ظهر ساعت 13

-          مشغول شستن جوراب های آقای شوهردرون تشت وسط حیاط خلوت می باشد.////// - در حال روشن کردن ماشین لبس شویی ، ماشین ظرف شویی و البته غرغر کردن است.

لطفا بقیه ی این مطلب جالب را در ادامه ی مطلب بخوانید


وصیت نامه ی جالب

قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا به خدا 50 سانت نزدیک تر شوم بعد از مرگم انگشت های مرا به رایگان در اختیار اداره ی انگشت نگاری بگذارید به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبد شکافی کند من به آن مشکوکم .

ورثه هق دارند با بدهکاران من کتک کاری کنند . عبور هرگونه کابل برق ،تلفن ، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب اکیدا ممنوع است . بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دل تنگی گورستان را تماشا کنم کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید شالید آنجا هم نیاز باشد ! مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند . روی تابلو و کفن من بنویسید این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست.

 دوست ندارم مردم قبرم را لقد مال کنند در چمن زار خاکم کنید . کسانی که زیر تابوت مرا می گیرند باید هم قد باشند ! شماره تلفن ورستان و شماره تلفن قبرم را به طلبکاران ندهید . گوتهنامه ی رانندگیم رابه یک آدم مستحق بدهید ثواب دارد . در مجلس ختم من گاز اشک آور پخش کنید تا همه به گریه بیفتد ! از این که نمی توانم در مجلس ختم خودم شرکت کنم قبلا پوزش میخواهم . به مرده شوی بگویید مرا با چوبک بشوید چون به صابون و شامپو حساسیت دارم .

چون تمام آرزو هایم را به گور می برم سعی کنید قبر مرا بزرگ بسازید که جای جسدم بشود.


آخرین مطالب ...
» فروش کلش اف کلنز
» کمی در مورد هواپیما اف 14
» دو دوست و چهل شهر
» سایت کار رو در آمد
» زندگی نامه ی هیتلز
» 15 شگفتی مغز انسان
» 15 شگفتی بدنسان
» یک تصویر زیبا
» کمی در مورد شهر شوش
» طب سوزنی
» کیف کن علم
» نگاه کن چه کارا میکنن با علمشون
» این است پیشرفت انسان
» آرش کمانگیر
» خارق العاده ترین انسان ها
» لکه های خورشیدی
» زلزله
» هفت شگفتی
» شگفتی های مغز انسان
» مطالبی در مورد شهر سوخته
» شهاب سنگ ها
» سفید چاله ها
» کرم چاله های فضایی
» سیاه چاله
» کوروش کبیر
» wooooovمطلب ارسالی ازshafa
» مسابقه
» دکتر غفاری دانشمند بزرگ کشور
» کمی در مورد تاریخ ایران
» زندان سلیمان
» تخت سلیمان
» منار جنبان
» زندگی نامه ی شاعر بزرگ شهریار
» تسلیت به مردم شریف آذر بایجان
» شهر افسانه ی تروا
» خورشید
» گالیور
» نیما یوشیج
» مصر باستان
» مثلث برمودا
» مانی
» سهراب سپهری
» جلال آل احمد
» تسلیت
» اهرام
» شگفتی های قرآن
» محمد ابن زکریای رازی
» الکساندر گراهامبل

Home | FeedBack

Copyright © 2008 LoxBlog.Com . All Rights Reserved. Translation Www.NazTarin.Com